Wednesday, July 1, 2009

ادامه مي دهم از اين جا

من وبلاگ ديگري درورد پرس داشتم. اتفاقات آنقدر سريع پيش رفت تا شايد مهم ترين روز هاي تاريخ معاصر كشورمان را پشت سر بگذاريم. رويدادها آنقدر سريع پيش مي آمدند كه من روزهاي اول بعد از كودتاي موسوم به انتخابات رياست جمهوري، از بابت حرفه ام و حضور از نزديك، ساعت به ساعت و لحظه به لحظه گزارش و خاطره اتفاقات و حوادثي را كه روي مي داد را مي نوشتم.
ورد پرس و وبلاگ من جز يكي دو بار در اين مدت ديگه باز نشد. نمي دانم شايد اين هم از تلاش هاي شبانه روزي متخصصان مومن و ولايي انفورماتيك سپاه بوده. همانطور كه براي مدتي ديگه نمي تونستيم به ايميل هامون بريم يا اين كه ايميل هاي عده اي نيز به سرنوشت سايت هاي فيلتر شده دچار شده بود و آن ها هم فيلتر شده بود.
در قرن بيست و يكم تلاش براي جلوگيري از بي خبر ماندن مردم يا جاهل ماندنشان آب در هاون كوبيدن است.
به هر حال اين مسئله باعث شد تا از شرح لحظه هاي تلخ و شيرين، لحظه هاي پر يأس و پر ز بارقه هاي اميد، لحظه هاي اشك ها و لبخندها، لحظه هاي درد و خون و همه تضادها و باهم و مجموع ها را از دست بدهم. همه آن لحظه ها در ذهن و در دل و حافظه رايانه ام باقي خواهد ماند براي روز مبادا.
به خاطر كارم كه روزنامه نگاريست و به خاطر زمينه فعاليتم كه سياست است، سخت ترين روزها براي يك روزنامه نگار براي من و همكارانم است كه حتي از برآوردن گوشه اي از رسالت و وظيفه مان براي خبررساني و انتشار كردن و آگاه كردن مردممان ناتوانيم. در اين دو هفته فرصت را غنيمت شمردند تا به آرزوي ديرينه شان جامه عمل بپوشانند و قلم را با قلم دان بشكنند و قلم به دستان را با تهديد و تحديد و حبس متوقف كنند.
روزنامه هامان صحنه انتشار مضحك ترين مطالب و تيترها در انعكاس دروغ هاي روباه صفتانه مسئولان دروغ گو و فريب كار سفاك است.
اميدوارم عرصه ارتباطات مجازي بتواند شرايطي را برايم فراهم كند تا با اداي وظيفه ام به همه آناني كه هزينه دادند، خون دادند و در حال حاضر در زير فشار شكنجه هاي درون زندان هستند را كمي، فقط كمي راحت تر از اين همه سختي روزهاي سياه به گذران لحظه ها بپردازم.
براي همه دوستان و آزادي خواهاني كه در زندان هستند آرزوي آزادي مي كنم.

سهيل سپهرداد

No comments:

Post a Comment